حامددهخدا
خیلی نازنین...
"اِوا"... مردمی، خیلی نازنین و ریزه میزه.
رسانهها، قدر مطلق تفاوتها را افزایش و بال و پر میدهند.
ولی، این تفاوتها، از جنس تفاوتهای "سرنوشتساز" نیستند، بلکه سرپوشی بر تفاوتهای "سرنوشتساز" میگذارد.
بیشتر، سرگرمکنندهاند. افراد را به تفاوت در سبکها و عادتوارهها مشغول میکنند. همه چیز را به باریکی و ظرافت میکشند و از جدیت میاندازند.
این مردم، شبیه مردم انقلابی نیستند. جهادگر نیستند. سرگرم به کماهمیتها هستند.
مردمی که تنها "ناز" به دنیا نگاه میکنند، میتوانند گریبان یک انقلاب و جهاد راستین را بفشارند.
این سبک و نسق هویتسازی، کار را به جایی میرسانند که دیگر تعجبی ندارد که کسی در یک گفتار "بسیار مهم"، بگوید من "عاشق سیبی هستم که وقتی گازش میزنی صدا بدهد". یا "عاشق انگوری که تا روی زبانت انداختی فرو برود".
رسانهها، ساز و برگی به دست افراد میدهند که با ریزبینی، به مسائل کماهمیت اهتمام ورزند و با این توجهات، برای خود یک شخصیت منحصر به فرد بسازند و به آن بنازند.
موضوع ساختن یک شخصیت منحصر به فرد که خود را در اموری مانند مد، عادتهای خاص، حساسیتهای ویژه و... نشان میدهند، از تبعات فراهمی مصالح متنوعی است که رسانهها در اختیار ما میگذارند.
با رسانه، افراد "فرصت" مییابند تا در مورد جنبههای ریز و واقعاً کماهمیت زندگی زیادی فکر کنند. خوردن سیب، در چه وجهی خیلی کیف دارد؟! فرایند شکلدادن به خود، بازتابیتر و بازتر میشود، بدین معنا که افراد برای ساختن هویت منسجم و منحصر به فرد برای خود، بیش از پیش به منابع متفاوتی دسترسی پیدا کردهاند که خودشان میتوانند هر جور خواستند تلفیق کنند.
هر چند که هر یک از ما میتوانیم با تلفیق ترجیح خوردن سیب سفت و انگور نرم و پنیر یه ذره شور و کره مارک فلان و چای دیر دم و... برای خود هویت آزاد و مستقل و جدا از دیگران بسازیم، ولی تکثیر این فرایند، با مواد رسانهای تغذیه میشود. نوعی وابستگی بین ما و رسانهها پدید آورده است.
به همین نسبت، هر قدر که هویت ما به رسانه وابسته میشود، از موقعیتهای محلی و مأنوس منفک میگردد.
جوانانی پدید میآیند که اقل شباهت خانوادگی و وابستگی ملی و دینی و... را با خود حمل میکنند و در عوض، تلاش میکنند با تمسک به سلایق فرامنطقهای که در رسانه روایت میشوند، تا حد امکان برای خود تشخصی فراهم کنند.
این رابطه، تا آنجا که برای افراد اطلاعات و ارتباطی که از منابع دور نشأت میگیرد را فراهم مینماید، آزادی از تقید است.
جوان، "احساس" آزادی میکند.
توضیح نظری مطلب اینکه...
توسعه رسانههای حامل ارتباطات گسترده و عظیم، همان طور که شیوههای جدیدی برای گسترش پیام، برای فرستندگان فراهم آورده است، شیوههای تازهای برای "تأمل" گیرندگان را هم فراهم آورده است، و اوضاع را به نحو روزافزونی به پیچیدگی کشاندهاند.
تأملات در زمینههای بسیار دور، با استقلال نسبی از "برخی" فرستندگان، طوری به وقوع میپیوندند، که زمین و زمان را تکان میدهند.
از جمله چیزهایی که در مورد رفتارهای گیرندگان رخ میدهند، بینظیر و منحصر به فرد محسوب میشود، یکی این است که بافت زمانی-فضایی دریافت پیام، با بافت زمانی-فضایی ساخت، اشتراک چندانی ندارند. از این گذشته، دریافت پیام نیز در بافتهای مختلفی صورت میگیرد و مآلاً، تفسیر، به انحای مختلفی صورت میگیرد.
از این قرار، رسانه میتواند آزادیبخش و عدالتپیشه تصور شود. افراد، با خصایل و صفات اجتماعی متفاوت، این امکان را مییابند تا تفاسیر متفاوتی در مورد پیام بسازند.
از آنجا که شبه رفتار رسانهای پیامها را برای گستره نامعینی از گیرندگان دور قابل دسترسی میسازد، گوناگونی خصایل و صفات اجتماعی که افراد با خود به همراه میآورند تا آن را با فرایند دریافت ارتباط دهند، به مراتب بیش از گوناگونی موجود در رفتار روزمره و رودر روست. از این قرار اغلب تفاسیر این ظرفیت را دارند تا از کنترل خارج شوند. اقلاً کنترل تفاسیر احتیاج به میزان بالایی از حساب و کتاب و سرمایهگذاری و توان دارد.
تفاوتهای اجتماعی در میان گیرندگان، به طور عمده بر شیوههایی که آنها با پیامهای دریافتی ارتباط مییابند و نحوه درک، ارزشیابی، بحث و بررسی و یکپارچه سازی آن پیامها در زندگیشان تأثیر میگذارد. از این طریق، رسانهها نیز به نوبه خود، به تعمیق تفاوتهای اجتماعی تأثیر میگذارند. رسانهها به این تفاوتها بال و پر میدهند.
پس، قدر مطلق تفاوتهای اجتماعی با حضور رسانهها افزایش یافته است.
هر چند که سازندگان پیامها در موضعی نیستند که به طور مستقیم، واکنشهای گیرندگان را بازنگری کنند و کنشهای خود را در پرتو این بازخوردها تعدیل نمایند، اما فرستندگان پیام، میتوانند گسترهای از تدابیر و شگردهای نمادین را با هدف ایجاد هماهنگی در تفاسیر مخاطبان به کار گیرند که هر روز پیچیدهتر و به قدر زیادی انحصاریتر میشود.
این مباحث ادامه دارند.